معنی خداحافظی کردن
لغت نامه دهخدا
خداحافظی کردن. [خ ُ ف ِ ک َ دَ] (مص مرکب) بدرود گفتن.خدانگهدار گفتن. وداع کردن. (یادداشت بخط مؤلف).
خداحافظی
خداحافظی. [خ ُ ف ِ] (حامص مرکب) خدانگهداری. وداع. بدرود. (یادداشت به خط مؤلف)
- غزل خداحافظی را خواندن، خداحافظی کردن. بدرود گفتن. اصطلاحی است برای بیان «تمام شدن » و «بسر رسیدن وقت چیزی ».
فارسی به ایتالیایی
حل جدول
تودیع
خداحافظی
بدرود
خداحافظی ژاپنی
سایونارا
متضاد خداحافظی
دورود، سلام، استقبال
غزل خداحافظی خواندن
مثل پایان عمر و دم مرگ
فارسی به عربی
عرض
فارسی به آلمانی
Angebot (n), Bieten
فرهنگ عمید
گفتن «خداحافظ»،
مترادف و متضاد زبان فارسی
بدرود، تودیع، خدانگهداری، وداع،
(متضاد) درود، استقبال
فرهنگ فارسی هوشیار
وداع، بدرود
واژه پیشنهادی
بدرود
معادل ابجد
1878